کشاورز سادهای بودکه علاوه بر نداشتن سواد، فردی نیز کم حافظه بود تا حدّیکه یک مسیر را بعد از مدتها پیمودن، باز گم میکرد. ولیکن موهبتی بزرگ از طرف حقتعالی نصیب او گشت که اعجاب همه را برانگیخت و آن، حفظ همه آیات قرآن کریم بود، آنهم بهنحوی که میدانست هر آیه در کجای قرآن و در چه سورهای قرار دارد و اگر در جایی حرفی از آیه، اشتباه چاپ شده بود او میفهمید و یا اگر در کتابی آیه و یا آیاتی از قرآن در ضمن مطالب عربی وجود داشت، او آن آیات را میشناخت و نشان میداد، و اگر از او سوال میشد چگونه منوجه این امر میشوی؟ میفرمود این کلمات مانند نور برای من میدرخشد. و مهمتر آنکه چنان تسلطی بر آیات الهی قرآن پیدا کرده بود که سورههای قرآن را می توانست از آخر به سمت اول بخواند، مرحوم آیتالله حاج سیّدمحمّدتقی خوانساری(ره) پس از آزمایشهای متعدد، به او فرمود که قرآن را میتوانی معکوساً بخوانی؟ او گفت: آری! و شروع کرد به خواندن سورة بقره، از آخر به اول و آقای خوانساری(ره) فرمودند: بسیار عجیب است، من شصت سال «قلهوالله احد» را که چهار آیه است میخوانم، ولی نمیتوانم بدون فکر و تأمل از آخر به اول بخوانم ولی این مرد عامی، سوره بقره را که 286 آیه است، بدون تأمل، مستقیماً و معکوساً از حفظ میخواند.
بله او کربلایی محمد کاظم کریمی ساروقی استکه در سال 1300ه-ق، در دهکده ساروق از توابع اراک بهدنیا آمد، و در دوران جوانی خویش در امامزاده آن منطقه که برای زیارت و فاتحه خوانی رفته بود دو نفر جوان را میبیند که با لباسهای سفید و تمیز به سوی او میآیند و آن دو نفر در داخل امامزاده، دعاهایی میخوانند که محمد کاظم خیلی متوجه نمیشود و همچنان ساکت و آرام میایستد، ولی میبیند داخل امامزاده که معمولا تاریک بود امروز خیلی روشن شده، بعلاوه در اطراف سقف امامزاده کلماتی روشن نوشته شده و یکی از آن دو نفر رو به محمد کاظم میکند و میفرماید: «چرا چیزی نمیخوانی؟ » محمد کاظم میگوید: «آقا آخر من که مکتب نرفتهام و سواد ندارم » آن جوان میفرماید: «ولی تو میتوانی بخوانی»، آنگاه دست خود را روی سینه محمد کاظم میگذارد و مقداری فشار میدهد و میفرماید: «حالا بخوان»، و محمد کاظم میگوید: «چه بخوانم؟» آن آقا شروع بهخواندن آیات 53 تا 59 سوره اعراف میکند و محمد کاظم تکرار میکند و از آن لحظه به بعد احساس میکند حافظ کل قرآن شده است. و بزرگان و علمای حوزههای علمیه قم، نجف، کربلا، کاظمین، مانند مرحوم آیة الله هبة الله شهرستانی، سید محمد میلانی، علامه امینی، مرعشی نجفی، سید محسن حکیم، بروجردی... (رحمة الله علیهم)، امتحانهای عدیدهای از او بعمل آوردند، و همگی تصدیق کردند که موهبتی الهی نصیب وی گشته است.
اما چگونه کربلایی کاظم به این مقام دست پیدا کرد؟
درکنار پرهیز از لقمه حرام و شبه ناک، و مراقبت بر خواندن نماز شب، و عمل به دستورات شریعت، یکی دیگر از عوامل مهم، در سیره کربلایی کاظم توجه فوق العاده وی نسبت به حال فقرا و پرداخت انفاق به آنها بود. او روستای خود را به دلیل اینکه ارباب، زکات اموالش را پرداخت نمیکند، تر ک میکند و بعد از مدتها، پس از اطمینان کامل از توبه صاحب ملک، دوباره به روستا بر میگردد؛ و صاحب ملک قطعه زمین کوچکی را نیز به کربلایی کاظم میدهد تا افزون بر کار برای ارباب، بر روی زمین خودش نیز کار کند. و سیره ایشان این بود، در موقعی که خرمن را میکوبید و گندم را از کاه جدا میکرد، سهم مالک را میپرداخت و همانجا زکات سهم خود را جدا میکرد و به مستحقّی که بهطور کامل از وضع زندگی و معاش او مطلّع بود، میداد. افزون بر این، پس از جدا کردن خرج سالانه خود و بذری که برای کاشت سال بعد کنار میگذاشت، مابقی را بین فقرا تقسیم میکرد و این رویّه و روش کربالایی کاظم در رسیدگی به حال فقرا بود.
حتی ساعتی، قبل از آنکه قرار بود در آن امامزاده، به چنین فیض عظیمی نائل شود، در موقع خرمن، و هنگامی که هنوز گندم را از کاه جدا نکرده بود، همان شخصی که هر ساله زکات مال خود را به او میداد، به سراغش میآید و میگوید: بچههایم نان ندارند، ایشان میگوید: میبینی که باد نمیآید؛ ولی سعی میکنم مقداری گندم برایت تهیه کنم، شخص مستمند میرود. پس از رفتن او، کربلایی به وسیله غربال مقداری گندم از کاه جدا کرده، وزن میکند و به منزل او میبرد؛ و موقع برگشت، در داخل امامزاده آن واقعه شگفت رخ میدهد.
آری انفاق مال، در راه خداوند متعال و کمک به مستمندان و فقرا، تأثیر زیادی در ترقّی انسان و لطیف نمودن روح انفاق کننده دارد.
پی نوشت:
[1]. برگرفته از کتاب معجزه قرآن، کربلایی کاظم